ماما جییییییییییییییییش
الان حدود یک هفته است که صهبا خانوم دیگه با پوشک خداحافظی کرده .
دقیقا روز شنبه بود که صهبا از خواب بیدار شد و دیدم خودش پمپرز رو در آورده , بهش گفتم چرا این کار رو کردی؟ با همون زبان بچه گانه بهم گفت مامان......نیخواهم.......دوش ندارم.......اَ.....اَ
بعدش گفت: مامان جیش و خودش به طرف حمام که صندلی آموزشی بود رفت و نشست توش و به همین راحتی با دنیای پمپرزی خداحافظی کرد.
عزیزم قربونت برم که برای از پوشک و گرفتن اینقدر خوب همکاری کردی که اصلا باورم نمی شه به این راحتی از پمپرز خداحافظی کردی.
امروز هم رفتیم بیون حدود ٤٠ دقیقه به راحتی جیشت رو نگه داشتی با اینکه بهت گفتم اگه جیش داری به بابا می گم وایسته, با اینکه از ته دل خدا خدا می کردم که نگی جیش دارم که من مجبور شم کنار خیابان سرپا بگیرمت آخه همیشه از اینکه بعضی ها مجبورند گوشه خیابان می ایستند و بچه ها رو سر پا می گیرند با اینکه می دونم از رو اجباره ولی نمی دونم چرا همیشه بدم می اومد خدا کنه منو تو این موقعیت قرار ندی خانومی.