دخترم 7 ماهگی ات مبارک

دختر نازم! بهترینم! مونسم! این فقط  تو نیستی که داری بزرگ می شی مامی هم در کنار تو داره رشد می کنه! عزیزم وقتی خودت مادر شدی بهتر می فهمی حرفامو وقتی مادر می شی هر روز از روز قبل بیشتر رشد می کنی تا بتونی مادر بهتر ی باشی.

هفت ماه از بودن صهبای گل با ما می گذره و چه زود و چه شیرین! یادمه پارسال این موقع من هنوز نمی دونستم عسلکم دختره یا نه؟

پارسال این موقع ما همش فکر میکردیم قراره خدا یه داداشی به صدرا جون بده. دنیا چه زیبا و جالبه که بعد از ۶ماه تازه فهمیدیم که این کوچولویی که تو وجودمه یه دخملی خوشگله. چرا اینقدر اون تو شیطون بودی که نمی گذاشتی دکترها ببیننت.

امروز یه کار جالب انجام دادی و اون هم تلاشت بود برای نشستن. تازه به نشستن راضی نبودی بلکه می گفتی(با جیغ) دست بزنید من هم پاهامو تکون می دهم.

الان که دارم این مطلب رو می نویسم داری با داداشی و باباجونت بازی می کنی و خیلی خوشحالی امیدوارم که همیشه شاد و سرحال ببینمت.

هر روز شیرین تر و دوست داشتنی تر میشی . جدیدا یاد گرفتی بابا تو صدا می کنی "بَ بَ" وقتی هم گرسنه می شی می "مَ مَ و بعدش پشت سرش گلی گریه می کنی"

دختر عزيزم توي اين هفت ماه از يك نوزاد كه فقط ميخورد و ميخوابيد و گاهي گريه ميكرد تبديل به يك نوپا شدي كه به سرعت برق و باد خودت رو به همه چي ميرسوني و ما نگران كه نكنه برات اتفاقي بيفته و كار خطرناكي انجام بدي و درعين حال خوشحال كه داري هر روز قابليت هاي جديدي به دست مياري و محيط اطرافت رو كشف ميكني.کاشف کوچولو

الان که دارم این مطالب رو می نویسم دارید توپ بازی با داداش جونت می کنی و بابات کلی داره از وجود شما دوتا ذوق می کنه و همش میگه بیا این دو تا رو ببین که چقدر قشنگ دارن بازی می کنند. میرم بازی تون رو ببینم و اگه شد چند تا عکس یادگاری بیاندازم و دوباره بر می گردم عروسکم.