(◡‿◡✿) صهبا (◡‿◡✿) صهبا ، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

(✿◠‿◠) صهبا دختر من (◡‿◡✿)

از صهبا کوچولو چه خبر؟!

صهبا در خواب شیرین اینجا زندانی شده تا صدرا بتونه بازی کنه. بیچاره صهبا صهبا در حال دیدن کارتون اولین باری که صهبا خانوم تونست بدود دست دستی باباش میاد تنها جایی که صهبا ساکته   ...
31 شهريور 1390

صهبا و سس

چند وقته سرم شلوغه اصلا نرسیدم برای گلهای خوشگلم بنویسم فعلا این چندتا عکس رو میزارم تا سر فرصت هم از اون تولد کوچولوت بنویسم و هم از روزگار زیبایی که داریم با دختر گلم و پسرعسلم می نویسم. این چه چیز جالبیه باید کشفش کنم بهترین روش باید ببینم چه مزه ایی داره آخیش خیالم راحت شد فهمیدم چیه سس خوشمزه اییه ...
29 شهريور 1390

واکسن یکسالگی

امروز دیگه یکسالم شده دیگه سنم یه رقمی شده و انونم آخر سنم کلمه سال رو بزارم . چقدر بزرگ شدن مزه میده. ولی هنوز هفتا از این یکسالگی می خوام تا به سن صدرا برسم باید بگم 1-2-3-4-5-6-7 چقدر عدد این همه رو چه جوری یادم بمونه امروز صبح منو با ناز و نوازش دیگه ایی بلند کردند صدرا همش می گفت آخه حیونکی . مگه من حیونم نه بابا فقط بعضی اوقات موش موشی مامان و بابام می شم آخه چرا صدرا اینو میگه من هم به خاطر اینکه دلش نسوزه یه خنده الکی تحویلش می دم. ساعت چقدر زوده من که هیچ وقت این موقع بیدار نمی شدم چی شده اینها تصمیم گرفتن منو بیدار کنند؟ مامان که همیشه می گفت ساکت حرف بزنید که من بیدار نشم ای بابا نمی زارن بقیه خوابم رو ببینم . عجب خو...
19 شهريور 1390

بدون عنوان

صهبا خانومی تولدت مبارک الهی صدساله بشی عزیزم. امروز رفتیم زیبا کنار با دوستانمون برای تولد تو گلم حالا مامانا و بابایی و خاله پریا هم که اومدند یه تولد دیگه هم می گیریم.منتظر باشی ها                              امروز خبری از کادو بازی و تولد بازی که تو و صدرا دوست داشتید نبود فقط یه کم موسیقی گوش دادیم و جنابعالی کمی بداخلاقی کردی و همش من یا بابات تو رو بغل کردیم و اصلا تو عکسها خوب نیافتادی وروجک من.         ...
18 شهريور 1390

کارت تولد صهبا

این کارت تولد صهباست قرار بود امروز براش تولد بگیرم ولی متتاسفانه مامانمینا نرسیدن بیان رشت و سفرشونه  افتاد به هفته آینده به ناچار من تولد صهبا خانومی را می اندازم به هفته آینده و امروزیعنی جمعه با دوستانمون میریم بیرون هنوز تصمیم نگرفتیم که بریم لب دریا ,‌انزلی و یا جنگل و شاید هم مرداب برای ماهیگیری و یه تولد کوچولویی براش بگیرم تا هفته آینده که مامانمینا بیاین . فعلا کارت تولد صهبا رو ببینید خودم درست کردم ...
18 شهريور 1390

شمارش معکوس

شمارش معکوس داره شروع می شه خانومی . صهبا وارد 11 ماهگی شده یادش به خیر انگار همین دیروز بود که ما متوجه شدیم قرار به جمع سه نفره ما یه کوچولوی دیگه اضافه بشه .  زمان داره میگذره و بودنت داره هر روز شیرین تر از قبل برای ما می شه دخملی من. دختر نازنینم، یازده ماهه شدی! باورت می شه؟ منکه باورم نمی شه! یه ماهه دیگه تولد یک سالگیته، می خوام برات یه تولد بگیرم صدرا داره پیشنههاداتی می ده باید ببینیم که چی می شه الان دیگه برای خودت خانومی شدی . دس دسی می کنه   با داداش صدرایی هم بازی می کنی راه می ری، بعضی اوقات بابا رو صدا می کنی گرسنه ات که می شه به به می کنی تازه هم وقتی که برای خودت را می...
15 شهريور 1390

شمارش معکوس تا تولدت

با تاخیر اومدم آخه چند روزی بود که مسافرت رفته بودیم خیلی خوش گذشت . کم کم داریم خودمون رو برای  تولدت آماده می کنیم صدرا خیلی داره بهم کمک می کنه شاید این تولدی رو که برات می خواهیم بگیریم زیاد بزرلاگ نباشه آخه خودت می دونی که ما تو این شهر غریبیم و فقط دو دوست دوست داشتنی داریم و بابایی و مامانا و خاله پریا می آیند ولی فکر کنم صفا و صمیمیت بزرگی بینمونه که این محفل کوچیکمون رو بزرگ می کنه. الان که تازه خوابیدی و وقتی برام گذاشتی که برات بنویسم می بینم که گلم داره روز به روز بزرگتر می شه. دیگه می تونی بدون کمک ما یا دیوار و مبل راه بری کلی هم ذوق می کنی که خودکفا شدی تازه هم اسم بابا رو به خوبی می گی و به به رو هم به شیوایی بی...
15 شهريور 1390