روزها دارن می گذرن و شیرینی وجودت بیشتر می شه حالا دیگه ما 18 ماهه که 4 نفر شدیم یه خانواده جمع و جور و دوست داشتنی . کلی کارهای جدید یاد گرفتی و کلی هم شیطون شدی . حالا 18 ماهه که من با نفسهای تو , خندیدنهات و شیرین کاریهات روزهامو شروع می کنم. 18 ماهه داداشی صدرا و بابا شهرام که بهش می گی عزیزم یه همبازی گیر آوردن و دیگه می تونند ریخت و پاش هاشون رو گردنت بیاندازند. 18 ماهه که صدرا به شوقت از خواب بیدار می شه و همونطور خواب آلود میاد یه ماچ کوچولو از لپت می گیره. مامانی تبریک می گم، حالا دیگه 1٨ ماهه شدی ها. خلاصه چی بگم گلم کلی رنگ و بو به زندگیمون دادی .بگذریم وقتی صدرا م...